پنج شنبه ای دیگر در آخرین روزهای سال 1399

ساخت وبلاگ

تاريخ : پنجشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۹

مثل همیشه آخرین پنج شنبه سال برای من حال و هوای دیگری داشت. هرچند نتوانستم صبح زود از خانه بیرون بروم، ولی بالاخره ساعت های 10 صبح رفتم بیرون. مثل همیشه با پای پیاده. امسال یک ایستگاه جدید در مسیر راه داشتم، تحریر قلم چاک سر. قبل از رفتن به آنجا مجید جوهری را روبروی داروخانه دیدم. شروع کردیم به گپ و گفت. از سختی های دوره دکتری گفتیم. شاید هر دوتاییمون عجله داشتیم و زود صحبت روتمام کردیم. در تحریر قلم  چند تا کتاب هوش برای فاطمه خریدم و رفتم. از همان مسیر قدیمی، بولوار مرزداران که حالا شده بولوار شهید حاج قاسم سلیمانی. از همان کوچه قدیمی. اما بعد فهمیدم کوچه را اشتباهی رفته ام. خوردم به بن بست. از خیابان فصیح سردرآوردم. دوباره برگشتم به خیابان پیراحمد و مدتی بعد جلوی تحریر احسانی بودم. اول خواستم قایمکی ازآنجا رد بشوم. اما گفتم شاید تقویم دیواری سفید برای تبلیغ انتشارات داشته باشد. رفتم آنجا. چند تقویم دیواری سفید و یک کتاب هوش دیگر و ...

دوباره در راه خیابان پیراحمد. مدتی بعد جلوی کانون بودم. اما... شاید برای اولین بار در این سالها... در کانون بسته بود و این دستاورد مدیریت جدید آنجا بود.

بعد بانک ملت و ملی و آخر سر تحریر راضی. با حفیظ سر نجدید چاپ سیمای گردشگری بحثی داشتم و ... کتاب مله را نشانش دادم  و تسویه حساب کتاب های بچه خوافی که انجام نشد. منزل تماس گرفت و گفت کلید ندارد. چند لحظه ای بعد در خیابان مدرس با ماشین منتظرم بود و ... نشد که همه مسیر را پیاده بروم.

رفتم تا ماهی قرمز هم بخرم اما خیایان حافظ ابرو شلوغ و پرترافیک بود و نشد ...

ظهر برای ملاقات پدرخانم رفتم بیمارستان و بعد فرصتی دست داد تا ماهی و سمنو هم بخرم اما جای جالب ماجرا جوجه های رنگی بود که برای بچه ها خریدم...

از 5 جوجه رنگی تا الان که ساعت 5 بعدازظهر هست 3 تا مرده اند...

این هم پنج شنبه آخر سال 1399

ارسال توسط محمد حسین

پستی از دانشگاه تهران...
ما را در سایت پستی از دانشگاه تهران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhtarnegar بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:18